مرور خاطرات
سلام
این جمعه دیگه آفم و توی خونه م. کلی کار مفید انجام دادم گرچه تا ده و نیم خواب بودم
دیروز و امروز کلی از خاطرات مربوط به دانشگاه اهواز و بسیج و خصوصا ماجرای خواستگاری همسرم از من رو خوندم و کلی باهاشون ذوق زدم .انشاءالله یه تیکه هاییش رو توی صفحه ی خانه ی مهر می نویسم.
الآن رسیدم به خاطره ی دیدار رهبری، دیداری که سال 86 حضرت آقا با پنج هزار دانشجوی بسیجی داشتن.
فعلا توی اتوبوسیم و هر کسی یه حال و هوای خاصی بخاطر این دیدار زیبا داره و بچه های آخر اتوبوس هم دارن مدام شعر می خونن.
من مست احمد
سر مست احمد
پا بست احمد
از دست احمد سبو خواهم، سبو خواهم.....
و این شعر رو برای چهارده معصوم به همین ترتیب خوندن
آقای قصاب مسئول فرهنگی ناحیه که توی اتوبوس ما بودن و از دست شعر خوندن بچه ها که تمومی هم نداشت خسته شده بودن برای اینکه ساکتشون کنن گفتن برای سلامتی آقا چهارده هزار صلوات بفرستین. بچه ها هم زرنگی کردن و صلوات ها رو هم با شعر عجین کردن و شروع کردن به خوندن:
یک هزار صلوات بر روی خوشِ بوی خوشِ نام محمد و آل محمد صلوات.
و این بند رو تا چهارده هزار صلوات ادامه دادن.
چه روزهای شیرینی بود
چه دیدار خاطره انگیزی
انشاءالله باز هم توفیق پیدا کنیم و به دیدار اون چهره ی نورانی نائل بشیم.
به فلک می رسد از روی چو خورشید تو نور
قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور