گل خوشبوی من، یاسگل خوشبوی من، یاس، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
پیوند آسمونی ماپیوند آسمونی ما، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
نفس هامون زیر یک سقفنفس هامون زیر یک سقف، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

گل بهشتی

یه روز خاطره انگیز

سلام دوستان عزیزم ببخشید که اینقد دیر اومدما ولی می دونید که تقریبا هر روز به وبلاگ هاتون سر می زدم و براتون نظر می ذاشتم   آخه برنامه ی درسی مون یه مقدار فشرده س! جون و دلم براتون بگه که توی چند روزی که مادر جون و آقاجون مشهد بودن  ما دوتا هم سخت مشغول درس خوندن و بودیم و کمتر با هم حرف می زدیم. حرفم که  می زدیم در مورد پیشرفتها و برنامه ی درسیمون بود ولا غیر.صبح که آقا سر کار بودن و وقتی میومدن من آماده که برم استلخ! عصر هم که میومدم هر کی سرش تو کتابای خودش تا پاسی از شب. خلاصه که حسابی از این فرصت برای درس خوندن استفاده کردیم... به به دیروز سمیرا جون زنگ زد و من و همسر رو برای ناهار امروز دعوت کرد و م...
14 آبان 1391

سیروا فی الارض...

سلام خواهران گلم امشب با همسر عزیزم عازم سفرم. برنامه ی سفرمون اینه: دو روز قم مقدس در سایه ی ملکوتی کریمه ی اهل بیت(ع) دو روز کرج خونه ی خواهر جون دو روز رودسر گیلان خونه ی خاله جون و بعد پنج روز هم اصفهان در آغوش گرم مامان خودم عزیز دلم. واااااااااااااااای خدایا شکرت  خیلی وقته که مسافرت نرفتم و مهم تر از اون چند ماهه که نرفتم اصفهان و مهم تر از همه اینکه چندین ماهه زیارت نرفتم... چقدر خوب خدای مهربونم به ما کمک کن تا از نعماتی که بهمون عطا کردی به خوبی استفاده کنیم و در این سفر مرتکب کوچکترین کناهی نشیم. انشاءالله برگشتم خاطرات سفر رو کامل براتون میگم. التماس دعا ...
18 مهر 1391

کمرنگ می شویم!

سلام گل خانوم ها دیشب آقاجون و مادر جون برای شهر مقدس قم بلیط داشتن. البته خواهر شوهرم و پسرش هم همراهشون رفتن چون کوپه ی دربست گرفته بودن. خدا رو شکر حضرت معصومه طلبیدن و دیروز بلیط اینترنتی گرفتم برای هیجدهم. خانوم جان ممنونم ازتون. انشاءالله بتونیم زائرهای با معرفتی باشیم. امروز جلسه سوم آموزش شنا بود. مربی جان مارو برد قسمت عمیق استخر و مجبورمون کرد بپریم تو آب اولش خیلی ترس داشت و نزدیک بود از دلهره قلبم بیاد تو دهنم. ولی بعدش خیلی خوب بود و دیگه خودم داوطلب پریدن می شدم. حرکت دو چرخه رو هم یادمون داد که البته با وجود تمرین زیاد هنوز خیلی ضعیفم. ولی به هر حال فوق العاده بود. دیگه دلم نمی خواست از آب بیام ...
4 مهر 1391

عید همه مبارک

سلام بر تو ای بانوی آب ها و آیینه ها سلام بر تو ای زیباترین مطلع غزل های عاشقی سلام بر نجابت دست ها و کرامت نگاه هایت السلام علیک یا فاطمة معصومه   سلام دوستان گلم پیشاپیش روز با شکوه تولد حضرت فاطمه ی معصومه رو بهتون تبریک می گم.هم چنین روز زیبای دختر رو به خودتون و دختر خانم های نازتون... جمعه دعوت بودیم مهران. ساعت هفت و ربع حرکت کردیم و ده دقیقه به یازده بود که رسیدیم خونه ی مادرشوهر سحر جون. توی راه برای استراحت و صرف چای ایستادیم و خیلی بهمون خوش گذشت سمیرا و همسرش و الهه و نامزدش هم با ما همراه بودن. مهران که رسیدیم استقبال خیلی گرمی از ما شد. خانواده ی صمیمی و مهربونی ...
27 شهريور 1391

هنر من!!!

سلام همون طور که قبلا گفتم می خوام عکسهایی از مثلا هنر خودم توی تزیین غذا براتون بذارم. بابا بذار منم کشف بشم، اینجوری حیف میشم!! الویه با تم خرگوش اینم پروانه! حالا اینا رو ببینید! زرشک پلو با مرغ ویژه ی همسر جان! اینم ته چین قالبی باز برای همنفسم درست کردم   نوش جانت عزیزم   اینم غذای مورد علاقه ش خوراک مرغ ویژه ماه مبارک رمضان- از زوایای مختلف   اینم ظرف غذای بنده!!   خب! نظرتون چیه؟ امیدی بهم هست؟! انشاءالله توی یه پست دیگه سالادهامم به نمایش می ذارم . ...
17 شهريور 1391

آخ دندونم

سلام دوستان نازنین بالاخره این نی نی وبلاگ ما هم بروز رسانی شد و ... چند شب پیش توی فکر این افتاده بودم که اگه انشاءالله موقعی که خواستیم نی نی دار بشیم نی نی مون دوقلو شد چقد خوب میشه! و کلی رویا پردازی کردم. فرداش که رفتم بیمارستان یه سزارین دوقلویی داشتیم. خانومه دوتا پسر داشت و این دفعه هم دوقلو باردار شده بود. اسپانیال شده بود یعنی بیهوشی کامل نگرفته بود و از کمر بیحسش کرده بودن. موقعی که بچه هاش به دنیا اومده صدای گریه شونو شنید و کلی ذوق کرد. دوتا دختر ریزه میزه بدنیا آورد ولی خدا رو شکر حالشون خوب بود. دیگه جنسش جور شد، دو تا دخمل دوتا پسمل. خیلی دوست دارم ما هم دوقلو داشته باشیم. یه دختر یه پسر. گرچه می دونم خیلی سخ...
16 شهريور 1391

گود بای پارتی و ...

سلام عصر کلی نشستم و نوشتم بعد ازآخرین تنظیمات یه دفعه همه چی پرید!! چقد بعضی وقتا حرص آدم رو در یاره این نی نی وبلاگ!! ولی منم از رو نمیرم و از اول همه شون رو می نویسم! البته به شرطی که دوباره نپرن! چهارشنبه شب بعد از برگشتن از نینا پیزا یراست رفتم تو آشپزخونه و مشغول درست کردن سالاد الویه شدم. حالا ساعت چند؟ دوازده نصف شب. تزیینش کردم و گذاشتم تو یخچال. صبح همسر جان که خودشون آف تشریف داشتن منو با محموله رسوند سر کارم. از بوفه ی بیمارستان پنج تا نوشابه گرفتم و رفتم بالا. گود بای پارتی به مناسبت تموم شدن طرحم. برای خودم و چهارتا از همکارام : مینو منشی فیلد زنان، نجمه اپراتور کامیوتر،خانم قش...
10 شهريور 1391

خوب شدم

سلام  خدارو شکر اوضام خیلی بهتر شده، اصلا فکر می کنم یه کمی طبیعی بود همه ی خانم ها چند روزی این درگیری های فکری رو دارن و روی مسائل حساسیت زیادی پیدا میکنن حالا شدتش توی افراد مختلف متفاوته. منم از اونایییشونم که گاهی شدتش واقعا زیاد از حد وآزارنده میشه. هم برای خودم و هم برای همسرم. دیشب جاتون خالی رفتیم پیتزا نینا که صاحبش برادر یکی از همکارای آقامونه و یه شام حسابی زدیم به بدن. یه غذای من درآوردی ابداع کرده بود و اسمشو گذاشته بود چیدنی. خیلی خوشمزه بود البته من که مثلا رژیم دارم سعی کردم بیشتر از سالادش بخورم.بعد از اون هم رفتیم بازار شب و کمی خرید کردیم. خلاصه که خیلی خوش گذشت و حسابی حال و هوام عوض شد....
9 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل بهشتی می باشد