گل خوشبوی من، یاسگل خوشبوی من، یاس، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
پیوند آسمونی ماپیوند آسمونی ما، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
نفس هامون زیر یک سقفنفس هامون زیر یک سقف، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

گل بهشتی

آخ دندونم

1391/6/16 10:34
نویسنده : مهر ماردانه
246 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان نازنین

بالاخره این نی نی وبلاگ ما هم بروز رسانی شد و ...

چند شب پیش توی فکر این افتاده بودم که اگه انشاءالله موقعی که خواستیم نی نی دار بشیم نی نی مون دوقلو شد چقد خوب میشه! و کلی رویا پردازی کردم.

فرداش که رفتم بیمارستان یه سزارین دوقلویی داشتیم. خانومه دوتا پسر داشت و این دفعه هم دوقلو باردار شده بود. اسپانیال شده بود یعنی بیهوشی کامل نگرفته بود و از کمر بیحسش کرده بودن. موقعی که بچه هاش به دنیا اومده صدای گریه شونو شنید و کلی ذوق کرد. دوتا دختر ریزه میزه بدنیا آورد ولی خدا رو شکر حالشون خوب بود. دیگه جنسش جور شد، دو تا دخمل دوتا پسمل.

خیلی دوست دارم ما هم دوقلو داشته باشیم. یه دختر یه پسر. گرچه می دونم خیلی سخته آدم توی یه قلوشم می مونه چه برسه به دو قلو! ولی به هر حال من دوست دارم!!!


دوشنبه بالاخره بعد از مدت ها انتظار از دندونپزشکی بهم زنگ زدن و برای ساعت ده شب نوبت دادن.

یه دونه دندون عقل داشتم که کشیدم انداختمش دور که دیگه هر کار بی عقلانه ای کردم عذرم موجه باشهچشمک

دوتا از دندونای جو جو خورده رو هم پر کردم. خانم دکتر دو تا مسکن قوی بهم دادن و سفارش میل کردن آبهویج بستنی در ساعت 12 شب فرمودن. که چون همسر جان همون شب از اهواز برگشته بودن و خیلی خسته بودن نرفتیم و عوضش توی خونه بستنی کیم داشتیم خوردم که مثلا خون دندونم بند بیاد.

فرداش رفتم سر کار ولی درد دندون نذاشت بشینم منم از خدا خواسته رفتم گرفتم خوابیدم.خیالم هم راحت بود چون جانشینم که قراره بعد از من بیاد اتاق عمل حضور داشت و خودش کارها رو انجام میداد. منم تا ظهر خوابیدم ولی وقتی بیدار شدم دوباره خونریزی دندونم شروع شد و مجبور شدم دوباره گاز بذارم و حرفامو بنویسم روی کاغذ.


پریشب خواب بچه دیدم.

یه دختر ناز شیطون که دختر من هم نبود ولی وقتی منو می دید با یه ذوقی خودشو پرت می کرد توی بغلم . خیلی پر انرژی و خوش اخلاق بود. جالبه که توی خحواب مجرد هم بودم!

نصفه شب از خواب بیدار شدم و متوجه که شدم خواب بوده دلم گرفت.

صبح بعد نماز یادم افتاد به خوابم و یه دفعه اشکام هرررری سرازیر شدنناراحت

چقد دوست داشتنی بود...

خدایا تا کی باید فاصله ی بین خودم و فرشته نازنینم رو تحمل کنم؟!!


قرار شد ما هم دوم مهر با آقاجون ومادر جون بریم قم انشاءالله. 

خیلی خوشحالم که حضرت معصومه(س) دوباره ما رو طلبیدن و از این هم خوشحالم که بعد از مدتها داریم میریم مسافرت.قراره بعد از قم من و همسر گلی بریم کرج خونه خواهرم و از اون جا هم بریم شمال خونه خاله جانم. برنامه داشتیم که تهران هم یه سری به مهربان فاطمه ومامانش بزنیم ولی فعلا ممکنه کنسل بشه.

حرفهای دیگه ای هم داشتم که بزنم ولی فعلا یادم نمیاد.

خب تا اینجا کافیه...

التماس دعا

 راستی همسر جانم هم قبول نشدنزبان

انشاءالله سال بعدلبخند


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان نفس طلایی
16 شهریور 91 20:28
سلام عزیزم وای حرف بچه و دوقلو رو زدی و کردی کبابم منم عاشق دو قلو هام ....
وای گفتی دندون منم باید دو تا عقلام و باید بکشم دو تاشم جراحی کنم ولی این قدر بدم میاد که نمیرم ...
انشالله سفر خیلی خوبی باشه ... واسه منم دعا کنی هاااا[h
ممنون عزیزم
فعلا که قرار شده ما کمی دیرتر بریم سفر
مامان هانیه
16 شهریور 91 20:30
سلام
در انتظار....
17 شهریور 91 15:01
سلام.خدا نکنه درد داشته باشی.ان شاالله همیشه سالم و شاد باشید.با هممممممممم
در انتظار ...
17 شهریور 91 15:02
خوابت را که خوندم گریه کردم. خدا بهتون زودی زود به خوبی و سلامتی یه نی نی بده.
در انتظار....
17 شهریور 91 15:03
الهی قبول در گاه خدا باشند.فدا سر دوتایی تون.
شاهده
19 شهریور 91 16:02
الهییییی انشالله که همیشه سلامت باشی گلم به زودی زود انشالله نی نی بیاد پیشت درکت می کنم... انشالله سال آینده خیره
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل بهشتی می باشد