یه روز خاطره انگیز
سلام دوستان عزیزم
ببخشید که اینقد دیر اومدما ولی می دونید که تقریبا هر روز به وبلاگ هاتون سر می زدم و براتون نظر می ذاشتم
آخه برنامه ی درسی مون یه مقدار فشرده س!
جون و دلم براتون بگه که توی چند روزی که مادر جون و آقاجون مشهد بودن ما دوتا هم سخت مشغول درس خوندن و بودیم و کمتر با هم حرف می زدیم. حرفم که می زدیم در مورد پیشرفتها و برنامه ی درسیمون بود ولا غیر.صبح که آقا سر کار بودن و وقتی میومدن من آماده که برم استلخ! عصر هم که میومدم هر کی سرش تو کتابای خودش تا پاسی از شب.
خلاصه که حسابی از این فرصت برای درس خوندن استفاده کردیم... به به
دیروز سمیرا جون زنگ زد و من و همسر رو برای ناهار امروز دعوت کرد و ما با وجود درسهای سنگین پذیرفتیم و من خیلی خوشحال شدم که دارم بعد از مدتی یه دل سیر دوست جون جونیمو می بینم.
شام مهمون داشتیم، یکی از خواهر شوهرام. و امروز صبح هم رفتن.
ما هم بعد از صبحانه راه افتادیم و بعد از حدود یه ساعت رسیدیم به مقصد...
سمیرا جون یه سری تغییرات توی خونه شون داده بود که برام خیلی شگفت انگیز بود و کلی ذوق زدم البته قبلا شنیده بودم ولی هنوز فرصت نشده بود ببینم.
سمیرا جون هدیه ی منم طلبت تا برم سفر و برگردم!
بعد از ناهار که یه ته چین مرغ خیلی خوشمزه بود(قابل توجه سمیرا خانوم) رفتیم کنار رودخونه و آقایون مشغول ماهیگیری شدن و دوتا کوچولوش نصیبمون شد که ما چون اولین بارمون بود مورد ترحم واقع شدیم و با خودمون آوردیمشون خونه و... خلاصه نوش جااااااااااان
کنار آب که بودیم با سمیرا از هر دری سخنی گفتیم و کلی هم بحث نی نی وبلاگی کردیم مثلا در مورد مدل های تربیت بچه و زمان بچه دار شدن و ... کلی حرف زدیم.
می خواستیم شنا هم بکنیم که وجود محترم آقایون مزاحم بود و از طرفی هم خیلی جرات تن به آب زدن نداشتیم
خلاصه که خیلی خوش گذشت جای همه تون خالی. سمیرا جونم ازت ممنونم.
دم غروب راه افتادیم و سمیرا و همسرش هم با ما اومدن البته نیومدن خونه ی ما، رفتن خونه ی مامانش.
گفتم من که امروزم بدون درس گذشت بذار سنگشو تموم بذارم و لااقل یه آپی انجام بدم. ها!؟؟
البته در تمام مسیر رفت و برگشت از آقامون لغت زبان می پرسیدم و ماشاءالله ایشون هم بالای نود درصدشون رو بلد بودن.
خب دیگه اینم از آپ.
راستی ما داریم سه شنبه میریم مسافرت انشاءالله و دو هفته ای نیستیم. ممکنه توی این چند روز باقی مونده هم نرسم بیام . دلم براتون تنگ میشه
اگه توی سفر دسترسی بود میام و عرض سلام مینمایم.
فعلا خدا نگهدار