سفرمون عقب افتاد
سلام
امرو صبح که همسر جان داشتن منو میاورزدن بیمارستان گفتن پیشنهاد دادن که ما دوتا دوم با آقاجون و مادر جون نریم قم و صبر کنیم تا اونا برن و بیان و بعد هم نهم برن مشهد و بیان و دوسه روز بعد از برگشتن اونا ما بار سفر ببندیم.
البته قول دادن که سفرمون با عجله نباشه و با حوصله و بدون برنامه ی فشرده بریم سفر و شاید یه سری به مهربان و فاطمه و مامان ریحانة النبی هم زدیم. برنامه ی کرج و شمالمون هم بسیط تر بشه و شایدم از شمال رفتیم اصفهان پیش مامان جانم.
آخه قرار بود ما دوم با آقاجون اینا بریم و دو سه روز بعد که اونا می خوان برگردن خونه ازشون جدا بشیم و بریم به سمت کرج و شمال و بعد هم با عجله برگردیم که نهم خونه باشیم چون امام رضا (ع) قربونشون برم آقاجون اینا رو طلبیدن و قراره جند روزی با بنیاد شهید برن مشهد. اینجوری دیگه وقت اصفهان رفتن هم پیدا نمیکردیم و برنامه مون فشرده می شد.
گرچه پابوسی خانوم معصومه(س) چند روز دیر تر نصیبمون میشه ولی اینجوری خیال همه راحتتره و ما هم بیشتر وقت داریم برای گشت و گذار.
راستی این آخرین جمعه ایه که کشیکم و بعد از اون برای همیشه راحت می شم.
هیپ هیپ هورررررررررررررراااااا