یاس؛ هر روز بلاتر از دیروز !
سلام به دوستان گلم قرار بود امروز دوستم بیاد خونه مون ولی نشد که بیاد و من هم علیرغم اینکه فردا امتحان دارم ولی وقتی رو که قرار بود به دوستم اختصاص بدم می ذارم برای نوشتن چند کلمه ای از یاس سپیدمون. داچ جدیدا یاد گرفته خودشو معرفی کنه. بهش می گم اسمت چیه؟ میگه داچ . می گم چند سالته؟ میگه دوتا می گم این لباسو کی برات خریده؟ می گه بابا. بیشتر اعضا و جوارحش رو می شناسه. اعم از چشمها. بینی . دندون ها. موها. شکم . پاها. انگشتها و البته گوشواره و النگوهاش. بلا خانوم بشکن هم بلده بزنه برامون. بهش می گنم برام یه شعر بخون... شروع می کنه یه سری اصوات از خودش تولید می کنه که انصافا هم فقط خودش معنی شونو متوجه می ش...