گل خوشبوی من، یاسگل خوشبوی من، یاس، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
پیوند آسمونی ماپیوند آسمونی ما، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
نفس هامون زیر یک سقفنفس هامون زیر یک سقف، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

گل بهشتی

قدم نو رسیده مبارک!

سلام دوستان گلم طاعاتتون قبول و عیدتون مبارک به بعضی از دوستان قول داده بودم با خبرها و عکس های جدید از یاس بیام... ولی اینبار اومدم از یه نی نی جدید خبر بدم... کوثر خانم نازنین که بیست و پنجم ماه مبارک یعنی دوازدهم مرداد قدم به دنیا گذاشت و دل همه مون رو شاد کرد. تولدت مبارک عزیزم بگید هزار ماشاءالله! منکه وقتی موهای بلند و پرپشتشو (ماشاءالله) دیدم خیلی برام جالب بود. جالبه که یه نی نی چند روزه این همه مو داشته باشه،نه؟ آهان راستی نگفتم! کوثر خانم نازنین خواهر زاده ی گل منه. دختر آبجی کوچیکه م که بد از ما ازدواج کرده...حتما حالا به من میگید ای تنبل!!!    راستی بخاطر عوض شدن و...
19 مرداد 1392

یاس در شانزده ماهگی

سلام  آقاجون و مادر جون بیست و نهم رفتن سفر مشهد. آخه آقاجون اصرار دارن که هر سال تولد امام جواد(ع) برن پابوس امام رضا(ع). و  عملا یاسی خانوم شده دختر ما... اتفاقا خودش که از این قضیه ناراحت به نظر نمی رسه چون موقعی که مادر جون اینها بودن و وقتی این طرف بود میومدن سراغش که ما رو کمی بذاره استراحت کنیم یا درس بخونیم باید با دعوا و گریه میبردنش... صبحها که از خواب بیدار می شه اول میاد خودشو میندازه توی بغلم و بعد از چند لحظه بلند میشه و می خنده. شبها باید توی بغلم شیرش رو بخوره و خواب بره با اینکه عمو جونش رو خیلی دوست داره ولی برای خواب رفتن آغوش م...انه ی منو ترجیح می ده. دفعه ی قبلی که بردمش مرکز بهداشت کاهش و...
31 ارديبهشت 1392

یاس؛ هر روز بلاتر از دیروز !

سلام به دوستان گلم  قرار بود امروز دوستم بیاد خونه مون ولی نشد که بیاد و من هم علیرغم اینکه فردا امتحان دارم ولی وقتی رو که قرار بود به دوستم اختصاص بدم می ذارم برای نوشتن چند کلمه ای از یاس سپیدمون. داچ جدیدا یاد گرفته خودشو معرفی کنه. بهش می گم اسمت چیه؟ میگه داچ . می گم چند سالته؟ میگه دوتا می گم این لباسو کی برات خریده؟ می گه بابا.  بیشتر اعضا و جوارحش رو می شناسه. اعم از چشمها. بینی . دندون ها. موها. شکم . پاها. انگشتها و البته گوشواره و النگوهاش. بلا خانوم بشکن هم بلده بزنه برامون. بهش می گنم برام یه شعر بخون... شروع می کنه یه سری اصوات از خودش تولید می کنه که انصافا هم فقط خودش معنی شونو متوجه می ش...
23 ارديبهشت 1392

اندر احوالات یاس

سلام  از قرار معلوم بنده اونقدرها هم نمی تونم از این نی نی وبلاگ دل بکنم و نمیشه که نیام بنویسم... یاس بلای ما اونقدر جدیدا ناز و شیطون شده که آدم دلش می خواد درسته با لباس قورتش بده. شیرین زبانی: عمو رو که می گفت جدیدا یاد گرفته به من می گه لَ لَ . حالا نمی دونم می خواد بگه زن عمو یا اینکه اسممو صدا می زنه! مثل بچگی های خودم عدد مورد علاقه و کاربردیش دوتاست. هر چی ازش می پرسیم که مربوط به اعداد و ارقامه می گه دوتا مثلا میزان علاقه ش به افراد مختلف حتی اگه برای اولین بار اونا رو دیده باشه...تعداد دست ها پاها چشم ها و حتی دندونهاش دوتاس. شعر هم برامون می خونه با اصواتی که خودش فقط ترجمه شون رو می دونه و ما فقط می...
23 ارديبهشت 1392

به من گفت مامان!

بعد از مدتها سلام دیشب کلی نوشتم پاک شدن. امشب دوباره می نویسم... زمانی که توی اتاق عمل کار می کردم، یه روز یه شماره از اصفهان به گوشیم زنگ زد، تا جواب دادم یه دختر بچه ی مودب گفت: سلام، مامان سر راهتون که دارین میاین ....(یادم نیست چی بود) هم برام می خرین؟ اون زمان موقعی بود که من خیلی درگیر حس مادری بودم و دلم خیلی بچه می خواست... تا کلمه ی مامان رو خطاب به خودم شنیدم اشک توی چشمم جمع شد و دلم رفت... کمی مکث کردم و گفتم: دختر خوب شماره تو اشتباه گرفتی، دوباره زنگ بزن. اونم معذرت خواهی و قطع کرد. برای نجمه و مینو تعریف کردم و هی می گفتم به من گفت مامان!!! دیشب وقتی یاس بلورینم رو گذاشته بودم رو...
3 فروردين 1392

از هر دری سخنی...

سلام  فقط اومدم یه چیزایی بنویسم که آپ کرده باشم و نگین چقد تنت بل شده وگرنه مطلب خاصی برای گفتن ندارم (حالا می دونم اگه بشینم به نوشتن تا شب پر چونگی هام تموم نمی شنا!!! باز می گم حرفی ندارم!) اول بذارین از یه خبر خوش بنویسم  البته خبر بدی خدا رو شکر ندارم ولی بذار اول از یکی از بهترین هاش بگم  بیستم بهمن جشن عقد الهه جووووووووووووووون بود. ماشاءالله مث ماه شده بود. الهه جونم بازم از صمیم قلب بهت تبریک می گم و براتون آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری می کنم. انشاءالله زیر نور نگاه اهل بیت علیهم السلام زندگی شیرینتون رو شروع کنین و برای هم همسران آرامشگری باشین. بیست و دوم با همسر جان رفتیم راهپیمایی . خ...
24 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل بهشتی می باشد